حتما که نباید ازدواج کرد تا پسری تبدیل به مرد خانواده شود. حتما که نباید سن از ۱۸ گذر کرده باشد تا کسی وارد بازار کار شود. همین که کسی با ۱۰ سال سن دنبال لقمه نانی برای سیرکردن شکم خواهر و مادرش باشد، می شود مرد. مرد و نان آور خانواده.

دیگر مهم نیست که قدش هنوز از ۱۴۰ سانتی متر فراتر نرفته و پشت لبانش سبز نشده است. او می شود مرد خانواده درست مانند مصطفی که هنوز ۱۰ سالش تمام نشده صبح زود گونی چرک مرده را بر دوشش می اندازد و خود را از جنوبی ترین نقطه تهران و آلونک های کنار پالایشگاه به یکی از مناطق غربی پایتخت می رساند.

منطقه ای از غرب که که «دایی» سندش را به نام او زده است، البته فعلا و تا زمانیکه او مطیع فرمان دایی باشد. مصطفی تا زمانی که همه آنچه در میان زباله ها یافته را تحویل دایی دهد، عزیز می ماند و می تواند صبح بعدی هم همان خیابان ها و کوچه ها را به دنبال طلای کثیف بچرخد بی آنکه یکی از دیگر از فرزندان دایی پایش را در این منطقه بگذارد.

مصطفی جستجوگر طلای کثیف است، طلایی که ما بدون آنکه ارزش آنرا درک کنیم، خیلی راحت داخل سطل زباله می اندازیم اما گونی مصطفی که روزی ۳ باز از نان خشک، نایلون، پلاستیک و انواع فلزات پر شود، برایش ۴۰ تا ۵۰ هزار تومان درآمد خواهد داشت.

مصطفی را هر روز در کوچه مان می بینم. پسرکی که شلوار گشاد مشکیرنگ و پیراهن سفیدی که از کثیفی به خاکستری میزند به تن دارد. موهایش را از ته تراشیده چرا که پول ارایشگر ندارد بدهد. این موضوع را بعد ها که با او هم کلام شدم فهمیدم. مصطفی قدش هنوز آنقدر بلاند نشده که بتواند وقتی پاهایش روی زمین است داخل سلط زباله خم شود و دنبال زباله های بازیافتی بگردد. او سعی می کند برآمدگی را پیدا کند و روی آن باستد تا بتواند راحت با دو دست داخل کیسه های زباله را جستجو کند.

مصطفی را که می بینم سریع زباله های بازیافتی را از کیسه خارج می کنم تا زحمتش کمتر شود. به او که می رسم بازیافتی را یکجا ازم می گیرد و همزمان لبخند شیرینی بر لبانش نقش می بندد. همین لبخند می شود سرآغاز گفت وگوی چند دقیقه ای من با کوچک مرد بزرگ.

گونی را بر دوش می گیرد تا به سراغ سلط بعدی برود. با او همقدم می شود و از سن و سالش می پرسم که می گوید: «امسال باید میرفتم کلاس چهارم اما نشد». مصطفی یک خواهر دارد که با مادرش ۳ نفری شبها را روز می کنند. مادری که از وقتی مصطفی شده نان اور خانواده دیگر کار در خانه های مردم را رها کرده و به پسر ۱۰ ساله اش بهعنوان یک مرد افتخار می کند.

داستان زندگی مصطفی متفاوت است. هیچ کس او را وادار به کار نکرده بلکه او وقتی کبودی روی گونه مادر را دیده، وقتی تنها ۹ سال داشته تصمیم گرفته تا آنقدر کار کند که نیازی نباشد مادر از خانه خارج شود. مصطفی را بچه محل هایش به دایی معرفی کرده اند، شخصی که گاراژی در دولت آباد دارد و بچه های زیر ۱۵ سال برای او شهر را به دنبال طلای کثیف می گردند.

مصطفی دایی رادوست دارد. می گوید که دایی سخت گیر هست اما به موقع هوای بچه ها را دارد. انطور که مصطفی گفت، دایی محله ها را متناسب با سن و نیاز مالی بچه ها میان آنها تقسیم می کند. آنها که خانواده پرجمعیت تری دارند و سنشان بیشتر است به مناطقی می روند که رستوران و اداره بیشتر دارد تا بتوانند روزی بیشتری کسب کنند.

البته دایی زباله های بازیافتی را به قیمت کمتری که شهرداری خریداری می کند، می خرد. اما بچه ها چون زیر سن قانونی فعالیت می کنند،نمی توانند مستقیم با شهرداری کار کنند. ولی همینجوری هم وقتی ۳ بار گونی روی دوش مصطفی پر و خالی شود، ۴۰ یا ۵۰ هزار تومانی دستش را می گیرد.

می گوید که کلاس سوم را نیمه رها کرده و با لحن مردانه ای جواب می دهد که «آبجیم رفته کلاس دوم، باید اونقدر درس بخونه که بشه دکتر». تمام خرج تحصیل لیلا را مصطفی می دهد و فیرتش اجازه نمی دهد که لیلا بی سواد بزرگ شود.

پدر مصطفی را آخرین بار یکی از همسایه ها خمار «دوا» چند خیابان بالاتر از خانه شان دیده که کنار جوب افتاده بود. پدری که مصطفی دوست ندارد زیاد در موردش صحبت کند. شغل مورد علاقه مصطفی مهندسی عمران هست و می گوید که دوست داشته مهندس شود و خانه ای بسازد تا آشپزخانه اش آبگرم و خواهر یک اتاق برای خود داشته باشد. اخر دست مادرش زمستانها از سردی اب می ترکد و این مصطفی را آزار می دهد.

برای مصطفی شنبه و جمعه تفاوتی ندارد. او همه روز هفته کوچه های محله ما را دنبال طلای کثیف بالا و پایین می کند. درست در روزهایی که بیشتر هم سن و سال های او با شروع دوباره مدارس روی نیمکت و پای تخته نشسته اند و بعد از مدرسه در کوچه ها به دنبال توپ می دوند.

۷ هزار مصطفی در پایتخت

خیابان های پایتخت مردان و زنان کوچک کم ندارد. طوری که آمار مسئولان نشان می دهد که ۷ هزار کودک در شهر تهران چند سالی زودتر از موعد بزرگ شده اند و حالا نان اور خانواده هستند.

در این میان آمار رسمی بهزیستی با شهرداری تهران کمی متفاوت است. در حالی که معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور از تخمین وجود ۷ هزار کودک کار در تهران خبر می دهد، هوشیار پارسیان مدیر عامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران از وجود ۳ هزار کودک کار شناسنامه دار سخن می گوید.

البته آنطور که مسعودی فرید می گوید، وظیفه شناسایی و ساماندهی کودکان کار با سازمان های مردم نهاد است و سازمان بهزیستی تنها وظیفه نظارتی بر عهده دارد.

آنطور که حبیب الله مسعودی فرید، معاونت امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور آمار داده است، در پایتخت ۷ هزار کودک کار وجود دارد.

او گفته : «سالانه نزدیک به هزار و ۵۰۰ کودک کار و خیابان را در تهران و در مراکز روزانه و شبانه‌روزی سازمان بهزیستی پذیرش می‌کنیم».

به گفته مسعودی فرید، هر یک از این کودکان مدت زمان متفاوتی را در خیابان سپری می‌کنند و ۴۰ تا ۵۰ درصد آنها نیز از سایر استان‌ها به تهران مهاجرت کرده و تنها در برخی فصول در این شهر اقامت می‌کنند.

پشت پرده تجارت زباله

محمد مهدی تندگویان با اشاره به ناکارآمدی شهرداری در کسب درآمد از زباله های تولیدی پایتخت نشینان با بیان اینکه شهرداری تهران به راحتی می تواند از زباله های پایتخت درآمد پایدار کسب کند اما در راستای تحقق این مهم اقدامی موثری نمی کند، گفت: شهرداری می تواند از زباله های پایتخت درآمد پایدار داشته باشد اما در این چهار سال که از عمر دوره چهارم شورای شهر می گذرد؛ نتوانستیم شهرداری را مجاب کنیم که از کمک شرکت ها و تیم های کارشناسی استفاده کند تا در مسیر کسب درآمد گام بر دارد.

وی با بیان اینکه در دنیا از زباله، برق تولید می کنند و همچنین در تولید کود، کمپوست و حتی برخی ظروف و مواد شیمیایی از زباله ها بهره می گیرند بگونه ای که یک سوم زباله ها قابلیت تبدیل به کمپوست که سرشار از مواد آلی و عناصر مورد نیاز گیاه است را دارد، افزود: این درحالی است که در شهر تهران هنوز زباله ها به روش سنتی و دستی جمع اوری شده و در مراکز مختلف اطراف شهر دپو می شوند و هیچ استفاده ای از آنها نمی شود.

تندگویان با بیان اینکه شهرداری در سالهای اخیر تولید برق از زباله را در دستور کار داشته اما به بهانه اینکه وزارت نیرو نرخ مناسبی برای خرید برق تولیدی از زباله پرداخت نمی کند و تولید برق توجیه اقتصادی ندارد این کار را رها کرده، گفت: این درحالی است که شهرداری می تواند با انعقاد تفاهم نامه ای با وزارت نیرو، برق مورد استفاده خود در ساختمان ها، بوستان و… را از طریق زباله های شهر تامین کند و از این طریق از پرداخت به وزارت نیرو بابت تامین برق معاف شود.

وی ادامه داد: این توقف در حالی است که در دنیا از ۲۰ درصد زباله ها برق تولید می شود و از مابقی زباله ها نیز سایر فرآورده‌ها را تولید می کنند اما در تهران روزانه حدود ۷۰۰۰ تن زباله تولید می شود اما به دلیل سوءمدیریت از بین می روند در حالی که حداقل می توان از این زباله ها،کود وکمپوست مورد نیاز فضای سبز شهر را تامین کرد.

تندگویان افزود: همچنین جایگاه‌های اختصاص یافته موجود برای جمع آوری پسماند خشک کارایی لازم و مناسب را در سطح شهر نداشته است و این درحالی است که وظیفه مردم حمل زباله خشک تا این مراکزنیست وشهرداری در قبال این خدمت عوارض سالیانه دریافت می‌کند و باید تمهیداتی بیندیشد تا پسماند خشک از منازل مردم جمع ‌آوری شود.

وی با بیان اینکه شهرداری تاکنون هیچ اقدام موثری در راستای استفاده بهینه از زباله های پایتخت انجام نداده است گفت: حتی بارها شرکت های خارجی اعلام کرده‌اند که حاضرند به تهران آمده و با راه اندازی نیروگاه و تجهیز آن، به روش BOT از زباله های پایتخت برق و فرآورده‌های کودی تولید کنند اما با اینکه در ابتدا شاهد اشتیاق نمایندگان این شرکت ها هستیم اما در ادامه می بینیم که پس از برگزاری چندین جلسه با مسئولان سازمان پسماند و معاونت خدمات شهری،نمایندگان با دلسردی جلسه را ترک کرده و به جمع بندی نهایی نمی رسند.

تندگویان با بیان اینکه عدم نشان دادن چراغ سبز به شرکت های خارجی از سوی شهرداری در زمینه بهره برداری از زباله های شهر در حالی است که در اوایل آغاز به کار شورای چهارم، معاون فنی وقت سفرهایی به کشورهای رومانی،اتریش و آلمان برای بررسی کارخانجات زباله سوز داشته اما دستاوردی حاصل نشد ادعا کرد: به نظر می رسد دلیل بن بست رسیدن جلسات و رایزنی ها، رانتی است که در زباله وجود دارد و برخی ها از زباله های پایتخت نشینان ثروت اندوزی می کنند و این منافع افراد خاص سبب شده که هنوز هم زباله های شهر به صورت دستی و سنتی تفکیک شده و هیچ اقدامی در راستای بهره وری بیشتر از زباله ها صورت نگیرد.

وی در ادامه با بیان اینکه می توان از طریق زباله های شهر به درآمد پایدار برسیم اظهار کرد: در همه دنیا سازمانی به مانند پسماند درآمدزا است اما متاسفانه باید به شهروندان شهرمان اعلام کنم که سازمان پسماند شهرداری تهران با اینکه مدیریت طلای کثیف را برعهده دارد نه تنها در آمدزا نیست بلکه در بودجه دارای ردیف است و سالانه ۱۴۰۰ میلیارد تومان به این سازمان در بخش هزینه ای پرداخت می‌شود.

نایب رئیس کمیسیون معماری و شهرسازی شورای شهر تهران در ادامه با انتقاد از نحوه تفکیک زباله از مبداء با بیان اینکه شهرداری هیچ جایگاه یا مخزنی برای تفکیک زباله ندارد و نهایتا هنگامه شب همه زباله ها در یک مخزن ریخته و مجددا مخلوط می شوند تصریح کرد: شهرداری طی این سالها با صرف هزینه های گزاف تبلیغات زیادی در مورد تفکیک زباله از مبداء انجام داده است و از خانواده ها خواسته در خانه تفکیک زباله را انجام دهند اما لازم به یادآوری است که شهرداری هیچ مخزن و جایگاهی برای زباله های تفکیک شده ندارد و نهایتا در زمان جابجایی زباله ها اعم از تفکیک شده و نشده آنها در یک مخزن ریخته شده و مخلوط می شوند و حال جای سوال است که وقتی شهرداری امکانات تفکیک را ندارد چرا از شهروندان درخواست تفکیک می کند؟.

تندگویان در مورد رانت زباله‌ای شهرداری افزود: شهرداری از زباله ها تاکنون یک ریال هم درآمدزایی نداشته است و این در حالی است که می بینیم در سایه غفلت، بی توجهی و یا حتی چشم بستن شهرداری، زباله های تر و خشک توسط زباله جمع کن ها تفکیک شده و در مراکزی خرید و فروش می شود که منافع بسیاری دراین چرخه تامین می شود و می بینیم که حتی سهمیه رانت پرداخت می شود وگرنه علت مقاومت شهرداری برای حضور شرکت های معتبر چیست؟.

وی با بیان اینکه طی سالهای اخیر این موضوع را پیگیری کرده اما پاسخ قانع کننده‌ای از سوی شهرداری و معاونت خدمات شهری دریافت نکرده است گفت: مکاتباتی نیز با کمیسیون سلامت شورای شهر به عنوان کمیسیون مرتبط، پیرامون این ابهامات داشته ام و در تذکرات خود نیز بارها به موضوع لزوم ساماندهی زباله های شهر صحبت کرده ام اما هیچ نتیجه ای حاصل نشده است چرا که شاهد یک مقاومت پنهان در سازمان پسماند هستیم و این ابهامات باید روشن شود